گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر لویی
فصل دهم
فصل دهم :انقلاب با شکوه - 1685-1714


I- شاه کاتولیک: 1685-1688

که میتوانست از روی صورت آبی و طلایی دیوک آو یورک، که در دو سالگی او به دست ون دایک ترسیم شده بود، گمان برد که این کودک معصوم، حساس، و محجوب سلسله استوارت را تباه خواهد کرد و سرانجام انتقال قدرت از شاه با پارلمنت را، که پدرش چنان مفتضحانه آغاز کرده بود، در “انقلاب با شکوه” به کمال خواهد رسانید اما در صورت کار رایلی از همان طفل، که اینک جیمز دوم شده بود، حجب به حیرت تبدیل شده، حساسیت جای خود را به خودسری داده، و معصومیت از طریق معشوقگان خوشخو به الاهیات انعطافناپذیر مبدل شده بود. آن شخصیت یک سرنوشت تراژیک را تعیین کرد که، مانند تمام تراژدیهای بزرگ، هر یک از شرکت کنندگان در آن، برای آنچه که به نظرش درست میآمد، میجنگد و از این رو میتواند سزاوار بخشی از همدردی ما باشد.
ما قبلا برخی از فضایل او را ذکر کردهایم. در شغل خود در نیروی دریایی، بارها خود را به خطر مرگ انداخت.
در مقایسه با برادرش، از حیث مهارت در مدیریت، میانهروی در خرج، و وفاداری به قول مردم وی را رجحان میدادند. او وصیت چارلز را درباره توجه از نل گوین اجرا کرد: قرضهای او را داد و ملکی برایش تعیین کرد که برای راحت نگاه داشتن او کافی بود. پس از جلوس به تخت سلطنت، تا چندی مناسبات خود را با آخرین معشوقه خود، کاترین سدلی، ادامه داد; اما در پی اعتراض پدر روحانی پیتر، وی را به خاطر خدماتش پاداش داد و به ترک انگلستان ترغیب کرد; زیرا بنا به اعتراف خودش، اگر او را بار دیگر میدید، نمیتوانست بر جاذبه او چیره شود. اسقف برنت که در خلع او یاری کرد، او را چنین وصف میکند: “مردی طبیعتا صادق و مخلص، هر چند گاه، ناشکیبا و کینهتوز بود; دوستی بود بسیار ثابت قدم، تا هنگامی که مذهبش نخستین اصول و تمایلات او را فاسد کرد.” در خرج صرفهجو و محتاط بود، مسکوک



<378.jpg>
انتونی ون دایک: جیمز دوم در کودکی. گالری تورن، ایتالیا (آرشیو بتمان)



کشور خود را معتبر نگاه میداشت و در وضع مالیات، رعایت مردم را میکرد. مکولی، پس از نوشتن هشتصد صفحه درباره فرمانروایی سه ساله جیمز، چنین نتیجه گرفت که “اگر او پروتستان یا حتی کاتولیک رومی میانهروی بود، سلطنت سعادتمند و با شکوهی میداشت.” نقایص او با قدرتش افزایش یافتند. چون حتی پیش از جلوس به سلطنت مغرور و متکبر بود، بسیار کسان را تحقیر میکرد و فقط به عده کمی اذن حضور میداد; نظریه پدر خود را مبنی بر اینکه شاه باید اختیار مطلق داشته باشد، کاملا اختیار کرده بود; و خوی واقعگرای برادر خود را نداشت تا محدودیتهای عملی سلطنت را تشخیص دهد. ما باید حمیت او را در احترام به مذهب خود، و میل او را به دادن آزادی عبادت و تساوی فرصت سیاسی به همگنان کاتولیکش بستاییم. نسبت به مادر و خواهر کاتولیک خود وفادار بود; در پانزده سال گذشته، کاتولیکها در خانه گردش را گرفته بودند; و این موضوع را عجیب میانگاشت که انگلیسیها از مذهبی که آن اندازه اشخاص خوب بار آورده است جلوگیری کنند و نفرت داشته باشند. او در خاطره زنده “توطئه باروت”، که به پروتستانهای انگلستان منتقل شده بود، یا ترس آنها از اینکه یک فرمانروای کاتولیک دیر یا زود ناچار به اتخاذ سیاستهایی خواهد شد که خوشایند پاپ ایتالیایی باشد، سهیم نبود. انگلستان پروتستان احساس میکرد که استقلال مذهبی، فکری، و سیاسی به وسیله یک شاه کاتولیک به خطر خواهد افتاد.
نخستین اقدامات جیمز پس از جلوس به تخت سلطنت این ترسها را کمی برطرف کردند. او هالیفاکس را رئیس شورا، ساندرلند را وزیر کشور، و هنری هاید (دومین ارل آو کلرندن) را مهردار سلطنتی کرد همه اینها پروتستان بودند. در اولین نطق خود در شورا وعده داد که نظامات موجود را در کلیسا و کشور محفوظ بدارد; از پشتیبانی کلیسای انگلستان از جانشینی خودش اظهار امتنان کرد و وعده داد که با عنایات مخصوص خود از آن توجه کند. در هنگام تاجگذاری سوگند معمول پادشاهان انگلستان را، در مورد حفظ و حمایت کلیسای رسمی انگلستان، یاد کرد. تا چندین ماه از یک محبوبیت غیر منتظر برخوردار بود.
نخستین اقدام او به نفع مذهب کاتولیک هیچگونه رنجش مستقیمی برای پروتستانها ایجاد نکرد. او فرمان داد که تمام کسانی که به سبب امتناع از سوگند وفاداری به مذهب انگلیکان و قبول فایقیت آن زندانی شده بودند آزاد شوند. علاوه بر هزاران کاتولیک، به موجب آن فرمان، همچنین هزار و دویست تن از کویکرها و بسیاری از نا سازگاران آزاد شدند. او هر گونه تعقیب و مجازات مذهبی را ممنوع کرد. دنبی را، و نیز لردهایی را که بر اثر اتهامات وارد از طرف اوتس تایتس در برج لندن زندانی شده بودند، آزاد کرد. در یک محاکمه جدید، اوتس به جرم دروغگوییها و سوگند شکنیهایی که به اعدام چندین بیگناه انجامیده بودند محکوم شد; دادگاه، با اظهار تاسف از اینکه نمیتواند او را به مرگ محکوم کند، جرایم زیر را برایش تعیین کرد: پرداخت 2000 مارک، بسته شدن به عقب یک ارابه، دو بار تازیانه خوردن یک بار

از آلدگیت تا نیوگیت، و دو روز بعد از نیوگیت تا تایبرن و برای بقیه عمر، هر سال پنج بار با پیلوری شکنجه شدن. او از شکنجه زنده بیرون آمد و به زندان باز گردانده شد (مه 1685). از جیمز تقاضا شد که دومین مجازات تازیانه را لغو کند، اما او این تقاضا را نپذیرفت.
سازش موقت مذاهب با یک شورش دو جانبه بر هم خورد. در ماه مه، آرچیبالد کمبل، نهمین ارل آو آرگایل، در اسکاتلند پیاده شد، و در ماه ژوئن، جیمز، دیوک آو مانمث، در ساحل جنوب باختری انگلستان فرود آمد; نظرشان این بود که با یک کوشش مشترک شاه کاتولیک را براندازند. مانمث در اعلامیهای جیمز را غاصب ستمگر و آدمکش اعلام، و او را به سوزاندن لندن، توطئه پاپی، و مسموم کردن چارلز متهم کرد و متجاوزان را ملزم ساخت تا مذهب پروتستان و آزادیهای ملت و پارلمنت را نجات ندادند، حاضر به صلح نشوند. آرگایل در 17 ژوئن شکست خورد و در 30 ژوئن اعدام شد; بدین گونه، جناح شمالی شورش در هم ریخت. اما مردم دورست شر، که جدا پیرایشگر بودند، مانمث را به عنوان منجی ستودند و چندان در زیر لوای او گرد آمدند که او جدا و مطمئنا عنوان “جیمز دوم شاه انگلستان” را اختیار کرد. نجبا و طبقات پولدار از او حمایت نکردند و ارتش بی انضباط او در سجمور از نیروهای شاهی شکست خورد (6 ژوئیه 1685). این آخرین نبردی بود که پیش از جنگ جهانی دوم در خاک انگلستان انجام گرفت. مانمث گریخت و از شاه استدعای عفو کرد، اما استدعایش پذیرفته نشد و سرش را بریدند.
ارتش پادشاهی، به رهبری سرهنگ پرسی کرک، بقیه شورشگران را تعقیب کرد و اسیران را بی محاکمه به دار آویخت. جیمز هیئتی را به ریاست قاضی کل جفریز مامور کرد تا به غرب کشور برود و کسانی را که متهم به پیوستن به شورش یا پشتیبانی از آن بودند محاکمه کند. دادگاه های با هیئت منصفه برای آنان تشکیل شدند، ولی اعضای آنها چندان از طرف جفریز تهدید شدند که عده کمی از متهمان در این دادگاه های خونین مشمول ترحم واقع شدند (سپتامبر 1685.) تقریبا چهارصد تن از متهمان به دار آویخته شدند، و هشتصد تن به اعمال شاقه در کوچنشینهای هند غربی محکوم گشتند. الیزابت در 1569 و کرامول در 1648 همین وحشیگریها را مرتکب شده بودند، اما جفریز با ترساندن گواهان و هیئتهای منصفه، دشنام دادن قربانیان خود، کینهورزی نسبت به آنان و شک و تردید مطلق درباره بیگناهی متهمان، بجز وقتی که رشوه هنگفتی داده شده باشد از لحاظ خشونت بر آنان پیشی گرفت. جیمز چند کوشش ضعیف برای جلوگیری از آن وحشیگریها به جا آورد، اما وقتی که آن کشتار وحشتناک به پایان رسید، جفریز را به مقام اشرافی رساند و او را لرد چانسلر کرد (6 سپتامبر 1686).
این تعقیبات کینهتوزانه در انزجار مردم از شاه موثر بودند. وقتی که او از پارلمنت تقاضا کرد “قانون آزمون” را (که کاتولیکها را از مناصب دولتی و عضویت پارلمنت محروم میکرد) لغو و قانون هیبیس کورپس را تعدیل کند و یک ارتش دایمی تحت فرمان شاه تشکیل دهد،

پارلمنت از موافقت با این تقاضا سر باز زد. جیمز آن را منحل کرد (20 نوامبر) و کاتولیکها را به مناصب مهم گماشت. وقتی که هالیفاکس به این بیحرمتی نسبت به پارلمنت معترض شد، جیمز او را از شورا اخراج کرد و ریاست آن را به ساندرلند داد که فورا گرویدن خویش را به مذهب کاتولیک اعلام کرد (1687). وقتی که جیمز الغای “فرمان نانت” را از طرف لویی چهاردهم ستود، مردم انگلستان چنین استنتاج کردند که اگر جیمز قدرتی نظیر قدرت مطلقه بوربونها را داشته باشد، عین اقدامات آنان را بر ضد پروتستانهای انگلستان به عمل خواهد آورد. جیمز ایمان خود را به این موضوع که صاحب قدرت مطلقه است و لویی چهاردهم را پادشاهی ایدئال میداند پنهان نکرد. تا چندی از لویی کمکهای پولی قبول میکرد، اما نمیگذاشت که او بر سیاست انگلستان مسلط شود; به همین جهت، آن کمکها قطع شدند.
لویی درباره انگلستان عاقلتر بود تا نسبت به میهن خویش; در حالی که فرانسه را با تعقیب هوگنوها ضعیف میکرد، جیمز را از شتاب کاتولیک کردن انگلستان برحذر میداشت. پاپ اینوکنتیوس یازدهم نیز همین اندرز را به او میداد. وقتی که جیمز در پیام خود به او وعده داد که انگلستان بزودی از لحاظ مذهبی تابع کلیسای کاتولیک رومی خواهد شد، پاپ به کاتولیکها اخطار کرد که از فعالیتهای سیاسی خودداری کنند و به رئیس یسوعیان دستور داد که پدر مقدس پیتر را، به سبب احراز مقام برجستهای در دولت، ملامت کند.
اینوکنتیوس از حمیت خود نسبت به مذهب کاتولیک نکاسته بود، اما از قدرت فراگیر و فزاینده لویی چهاردهم میترسید و امیدوار بود که انگلستان به جای اینکه خادم سیاست فرانسه باشد، به وزنهای در برابر آن تبدیل شود. پاپ نمایندهای به انگلستان فرستاد نخستین نماینده از زمان سلطنت ماری تودور تا آن زمان تا به جیمز بفهماند که نفاق بین پارلمنت و شاه برای منافع کلیسای روم زیانبار است.
جیمز از این اندرز بهره نگرفت. او احساس میکرد که چون به هنگام جلوس به تخت سلطنت پنجاه و دو ساله است، وقت زیادی برای انجام تغییرات مذهبی، که آن قدر مورد علاقه او بودند، نخواهد داشت. امیدی نداشت که زنش برای او فرزند ذکوری بیاورد; دختر پروتستانش جای او را میگرفت و کارهای او را عقیم میساخت، مگر اینکه اقدامات او قبل از مرگش استوار و مستحکم شوند. پدر مقدس پیتر و ملکه، هر گونه اندرز برای تامل و سنجش را رد میکردند. شاه نه تنها با جلال سلطنت برای شنیدن آیین قداس به کلیسا میرفت، بلکه از اعضای شورای خویش میخواست که او را همراهی کنند. کاتولیکها را به مشاغل نظامی منصوب میکرد و قضات را (که از طرف خود او عزل و نصب میشدند) ترغیب میکرد که حق او را در معاف کردن آن صاحبان شاغل از جریمه هایی که به مناسبت تخطی از “قانون آزمون” به آنان تعلق میگیرد تایید کنند.
او یک ارتش سی هزار نفری تاسیس کرد که بیشتر زیر نظارت افسران

کاتولیک و فقط تحت فرمان خود او بودند; و این امر استقلال پارلمنت را آشکارا تهدید میکرد. مجازاتهایی را که به موجب قانون برای حضور در مراسم عبادت کاتولیک مقرر شده بودند معلق کرد. برای منع روحانیان از موعظه هایی که مستلزم جدل عقیدتی باشند، فرمانی صادر کرد (ژوئن 1686). وقتی دکتر جان شارپ درباره مقاصد گروندگان به مذهب کاتولیک در ضمن وعظ سخنرانی گفت، جیمز به عنوان رئیس قانونی کلیسای انگلستان به هنری کامپتن، اسقف لندن، فرمان داد تا او را از جرگه روحانیان انگلیکان طرد کند. کامپتن از اجرای این فرمان سر باز زد. جیمز، با نقض یکی از قوانین سال 1673، یک دادگاه جدید کلیسایی تعیین کرد که تحت استیلای ساندرلند و جفریز بود; آن دادگاه کامپتن را به جرم نافرمانی نسبت به شاه محاکمه کرد و از مقام خود برداشت. کلیسای انگلیکان، که اطاعت مطلق را توصیه کرده بود، از شاه برگشت.
او امید داشت که کلیسای انگلیکان را به سازش با رم وادارد، اما عمل عجولانهاش آن سیاست را به هم زد; در عوض این راه را پیش گرفت که کاتولیکها و ناسازگاران را بر ضد کلیسای رسمی با یکدیگر متحد سازد. ویلیام پن، که اعتماد شاه را به خود جلب کرده بود، گفت که اگر با چند نیش قلم تمام قوانینی را که عبادت عمومی فرقه های ناسازگار را منع کردهاند لغو کند، از پشتیبانی تمام پروتستانهای انگلستان بجز انگلیکانها، برخوردار خواهد شد. در 4 اوت 1688 جیمز اولین اعلامیه اغماض خود را صادر کرد. مقاصد او هر چه بوده باشند، این سند مقام مهمی در تاریخ رواداری دارد. این فرمان تمام قوانین جزایی مربوط به دین را لغو، و تمام آزمونهای مذهبی را منسوخ کرد; آزادی عبادت را به همگان اعطا، و دخالت در مجامع مذهبی سلیم را منع کرد. تمام کسانی که به سبب ناسازگاری مذهبی زندانی بودند، آزاد شدند. این فرمان حتی از اعلامیه های نظیر خود، که از طرف چارلز دوم صادر شده و آزمونهای مذهبی را محدود به خواستاران مقامات دولتی کرده و عبادت کاتولیک را فقط در خانه ها مجاز ساخته بودند، فراتر رفته بود. در آن فرمان به کلیسای رسمی اطمینان داده شده بود که شاه حفاظت تمام حقوق قانونی آن را همچنان ادامه خواهد داد. اینکه آن اقدام که تمام محدودیتهای مقرر از طرف پارلمنت را از میان میبرد یک اعلان جنگ تلویحی علیه پارلمنت بود بسیار مایه تاسف بود. اگر پارلمنت به شاه اجازه میداد که تمام قوانین آن را لغو کند، جنگ داخلی میبایست بار دیگر آغاز شود.
هالیفاکس، که در آن هنگام درخشانترین مغز انگلستان بود، با یک رساله بی امضا تحت عنوان “نامهای به یک ناسازگار” وارد معرکه شد (اوت 1687). “این رساله موفقترین اثر عصر بود.” از پروتستانها خواست که به این موضوع توجه کنند که تساهلی که اکنون به آنها اعطا شده، از شهریار وفادار به کلیسایی است که مدعی لغزش ناپذیری است و رواداری را به هیچ وجه روا نمیبیند. آیا توافق بادوامی میان آزادی وجدان و یک کلیسای لغزشناپذیر ممکن است چگونه “ناسازگاران” میتوانند به دوستان جدید خود، که تا دیروز آنها را بدعتگذار

میخواندند، اعتماد کند “چند روز پیش پسران بلیعال1 بودید، امروز فرشتگان نورید.” بدبختانه کلیسای انگلیکان درباره پسران بلیعال با رم توافق کرده بود و در بیست و هفت سال اخیر “ناسازگاران” را مورد چنان آزارهایی قرار داده بود که ممکن بود آنها را از قبول آزادی، حتی از دست کاتولیکها، معذور بدارد. مقامات روحانی کاتولیک در آشتی با پرسبیتریان، پیرایشگران و کویکرها شتاب کردند. از آنان تقاضا نمودند که اغماض فعلی را رد کنند، و به ایشان وعده دادند که به زودی رواداریی برقرار خواهد شد که از تصویب پارلمنت و کلیسای رسمی بگذرد. برخی از “ناسازگاران” نامه های تشکرآمیزی برای شاه فرستادند; اکثریت بیطرف ماندند; و وقتی که روز تصمیم فرا رسید، شاه را طرد کردند.
جیمز راه خود را ادامه داد. دانشگاه های انگلستان در چند سال گذشته از معلمان و دانشآموزان اطاعت از کلیسای انگلیکان را خواستار بودند. اعطای درجه دانشگاهی به یک دانشجوی لوتری و درجه دانشگاهی افتخاری به یک دیپلمات مسلمان از موارد استثنایی بودند; اما روحانیان انگلیکان فکر میکردند که آکسفورد و کیمبریج موظف به تربیت اشخاص برای کلیسای انگلیکانند و تصمیم گرفته شد که هیچ کاتولیکی را به آن دو دانشگاه راه ندهند. برای شکستن این سد، جیمز نامه تحکمآمیزی به معاون دانشگاه کیمبریج نوشت و به او دستور داد که یک راهب بندیکتی را که میخواست لیسانس بگیرد از سوگند وفاداری به کلیسای انگلیکان معاف سازد. معاون دانشگاه از اجرای این دستور ابا کرد و در نتیجه، به فرمان کمیسیون کلیسایی، معلق شد; دانشگاه هیئتی را، که آیزک نیوتن نیز جزو آن بود، فرستاد تا وضع آن دانشگاه را به شاه توضیح دهد; راهب مورد بحث قضیه را، با صرفنظر کردن از تقاضای خود، خاتمه داد (1687). در همان سال، شاه برای ریاست کالج مگدلن، در دانشگاه آکسفرد، مردی را که معلومات درستی نداشت، اما دارای گرایش کاتولیک بود، توصیه کرد; اعضای دانشکده از انتخاب او خودداری کردند. پس از مناقشه بسیار، جیمز کاندیدای دیگری را که کمتر قابل اعتراض بود پیشنهاد کرد. این شخص اسقف پارکر انگلیکان بود که خود عضویت دانشگاه آکسفرد را داشت. هیئت برگزینندگان او را نپذیرفتند; به فرمان شاه اعضای آن هیئت را بیرون کردند و اسقف پارکر را با زور بر مسند ریاست نشاندند.
هر چه جیمز خود را بیشتر به مشاوران کاتولیک میسپرد، بر نفرت مردم نسبت به او افزوده میشد. محبت او درباره پدر مقدس پیتر مقدس پیتر آن قدر زیاد بود که پیوسته مزاحم پاپ میشد تا او را اسقف و حتی کاردینال کند; اینوکنتیوس از این کار امتناع ورزید. در ژوئیه 1687، جیمز آن یسوعی توانا اما بیپروا را عضو شورای سلطنتی کرد. بسیاری از انگلیسیان کاتولیک نسبت به

1. این کلمه در “عهد عتیق” به معنای “گناهکاران و پست فطرتان که از خدا نمیترسند و از انسان نیز شرم ندارند” آمده است.-م.

جنونآمیز بودن آن اقدام اعتراض کردند، اما جیمز عجله داشت که مسائل را هر چه زودتر با زور حل کند. اکنون شش تن کاتولیک در شورا عضویت داشتند، و لطف شاه به آنان باعث شده بود که دارای قدرت و نفوذ فوقالعاده باشند. در 1688 چهار اسقف کاتولیک برای حکومت بر کلیسای کاتولیک در انگلستان منصوب شدند; جیمز برای هر یک از آنان مقرری سالیانهای به مبلغ 1,000 پوند تعیین کرد; در حقیقت کاتولیکها اکنون در مزایای یک کلیسای مورد پشتیبانی دولت با انگلیکانها سهیم بودند.
در 25 آوریل 1688، جیمز “اعلامیه اغماض” را که سال پیش منتشر کرده بود، بار دیگر انتشار داد و تاکید نامهای از خود بر آن افزود تا تصمیم خویش را دایر بر تامین “آزادی عقیده برای همیشه” برای تمام انگلیسیها تنفیذ کند. از آن پس، ترفیع در مقامات دولتی، بدون توجه به ایمان، با لیاقت بستگی داشت. او پیشبینی کرد که تقلیل دشمنی مذهبی بازارهای جدیدی به روی تجارت انگلستان خواهد گشود و بر رفاه ملت خواهد افزود. از اتباع خود خواست که خصومت را کنار گذارند و اعضای پارلمنت بعدی را بدون تمایزهای مذهبی انتخاب کنند. برای اطمینان از انتشار وسیع این اعلامیه، که نسبت به نسخه قبلی بسیار مفصلتر بود، شورای خصوصی دستورهایی برای تمام اسقفان فرستاد تا با روحانیان تابع خود ترتیبی برای خواندن آن در 20 یا 27 مه در حوزه های کلیسایی سراسر انگلستان بدهند. چنین استفادهای از روحانیان برای برقراری ارتباط با مردم در چندین مورد سابقه داشت، اما هیچگاه تا این حد برای کلیسای رسمی زننده نبود. در 18 مه، هفت اسقف انگلیکان، عریضهای به شاه دادند به این مضمون که به حکم وجدان نمیتوانند به روحانیان تابع خود خواندن آن اعلامیه را توصیه کنند، و دلیلشان این بود که اجرای آن دستور با این اصل که قوانین مصوب پارلمنت باید فقط با موافقت پارلمنت معلق شوند منافات دارد. جیمز پاسخ داد که عالمان الهی خود آنها همواره در وعظهای خویش از لزوم اطاعت از شاه به منزله رئیس کلیسا سخن گفتهاند و در اعلامیه چیزی که معارض با وجدان کسی باشد وجود ندارد. او وعده داد که به عریضه آنها رسیدگی کند و ضمنا اظهار کرد که اگر تا روز بعد جوابی نشنیدند، باید از امر او اطاعت کنند.
بامداد روز بعد، هزاران نسخه از آن عریضه در خیابانهای لندن فروخته شدند، در حالی که خود آن هنوز مورد بررسی شاه بود. جیمز احساس کرد که این موضوع کاملا برخلاف نزاکت است و عریضه را به دوازده قاضی دربار داد; و آنها به او گفتند که طبق حقوق قانونی خویش اقدام کرده است. جیمز عریضه را بیجواب گذاشت.
در 20 مه، اعلامیه در چهار کلیسای لندن خوانده شد و در نود و شش کلیسای دیگر، آن را نادیده گرفتند. شاه احساس کرد که اختیارات او مورد مسخره قرار گرفته است. فرمان داد که هفت اسقف انگلستان در شورا حضور یابند. وقتی که ایشان در شورا حاضر شدند، به آنان گفت که باید به اتهام منتشر کردن یک هجویه فتنهانگیز محاکمه شوند، معهذا برای اینکه آنان را فعلا از زندانی شدن نجات دهد، تعهد کتبیشان را

برای حضور در دادگاه به مجرد احضار خواهد پذیرفت. آنها پاسخ دادند که چون جزو رجال کشورند، به سپردن هیچگونه تعهدی جز قول شفاهی خود احتیاجی ندارند. شورا آنها را در برج لندن زندانی کرد. هنگامی که ایشان را با قایق به ساحل آن سوی تمز میبردند، مردم برایشان بانگ تحسین برمیکشیدند. آن اسقفان در 29 و 30 ژوئن در دادگاه اختصاصی شاه، که از چهار قاضی و یک هیئت منصفه تشکیل شده بود، محاکمه شدند. پس از دو روز محاکمه پر هیجان، در تاĘǘљʠکه به وسیله ده هزار تن از مردم به هیجان آمϙǠلندن احاطه شده بود، هیئت منصفه حکم برائت متهمان را صادر کرϮ در سراسر انگلستان پروتستان بانگ شادی برخاست. یکی از ј̘ǙĠکاتولیک گفت: “تا آنجا که بشر به یاد دارد، هرگز چنین فریادهای مسرتآمیز و اشکهای شادیی که امروز دیده شد وجود نداشته است.” خیابانها با آتشبازی روشن شده بودند; جماعات بزرگی از مردم، در حالی که پیکره های مومی پاپ، کاتولیکها و یسوعیان را حمل میکردند، رژه میدادند و آن پیکره ها را با مراسم پر سرو صدایی میسوزاندند. معنی آن حکم برای مردم ساده این بود که مذهب کاتولیک دیگر نباید تحمل شود. و برای مرم نسبتا فکور اینکه، برای پارلمنت حق گذراندن قوانینی که شاه نتواند آنها را نقض کند احقاق شده است; و نیز اینکه انگلستان در حقیقت دارای حکومت مشروطه است نه حکومت فردی مطلقه، هر چند که ظواهر بر خلاف آن باشند. جیمز که از شکست خود به اندیشه افتاده بود، خویشتن را با طفلی که ملکه در 10 ژوئن، یک ماه پیش از وقت مورد انتظار، برای او آورده بود تسلی داد، تصمیم گرفت که آن پسر گرامی را نسبت به مذهب کاتولیک مخلص و وفادار بار آورد. این فکر را در سر میپروراند که در آینده خودش و ޘӘјԠروز به روز در برابر مخالفتها و نومیدیها یک قدم به هدف مقدس خود نزدیکتر خواهند شد یعنی به آن سلطنت کهن، با سازش با کلیسای قدیم، در انگلستانی آرام و سازگار و در اروپایی که از ترک آیین خود پشیمان شده و باز در یک ایمان حقیقی، مقدس و عام اتحاد یافته است.